پارت هشتم

زمان ارسال : ۳۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 9 دقیقه

سورن باز هم تمسخرش کرد! باز هم موفقیت خودش را در شکستن غرور او به رخ کشید و دو قدم پساپس رفت... ستایش با دهان باز خیره‌ی برادرش ماند و بعد رفته رفته اشک به چشمانش هجوم آورد. سهند چند باری پلک زد و آب دهانش را به سختی بلعید... هنوز خون درست و حسابی به ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.